از همه جا بی خبر چشمان خود را در سرزمینی رنگارنگ و حیرت انگیز باز کردم. نمیدانستم کجا هستم. از تنها چیزی که مطلع بودم این بود که باید به راه بیافتم، باید میدانستم که کجا هستم. جادهای پیش رویم بود. آن را در پیش گرفتم تا به یک تابلو رسیدم. بیشتر که توجه کردم متوجه معمایی در پشت اشکال تابلو شدم. معما را پس از یک بار تلاش حل نمودم اما اتفاقی نیافتاد؛ باز هم باید به دنبال سرنخی برای پی بردن به مکانی که در آن سر میکردم میگشتم.
حدود دو سال پیش بود که خبری خوش حال کننده برای طرفداران سبک ماجراجویی معمایی منتشر شد و آن چیزی نبود جز این که Jonathan Blow از بازی جدید خود یعنی The Witness رونمایی کرد. بازی که با همان تصاویر اولیه شگفت انگیز توانست طرفداران بسیاری را به سمت خود جلب نماید تا جایی که با توجه به سخنان بازی بازان در شبکههای اجتماعی بسیاری برای عرضه آن لحظه شماری میکردند. در نهایت انتظارها به پایان رسید و در تاریخ ششم بهمن ماه این بازی برای مخاطبین عرضه شد و توانست نمره میانگین (متا) ۸۷ در نسخه پلی استیشن ۴ از ۸۱ نقد را به دست بیاورد و پس از آن با فروش صد هزار نسخهای در هفته نخست به یک موفقیت عظیم برای سازندگان تبدیل شود.
طراحی گیمپلی بازی بسیار زیبا صورت گرفته است. شما در طول مسیری که طی میکنید با معماهایی رو به رو میشوید که معمولا با حل کردن آنها اتفاق خاصی نمیافتد، در اصل این معماها به صورت یک معلم شما را آموزش میدهند تا بتوانید در آینده هنگامی که با در بستهای و یا کلید خاصی روبه رو شدید به راحتی آنها را حل نمایید. با این حال اگر شما به گشت و گذار در محیط بازی بپردازید ممکن است یک معما را جا بیندازید و همین موضوع باعث میشود تا هنگامی که سعی در حل نمودن معماهای اصلی بازی مینمایید شما با اشکالی عجیب و غریب رو به رو شوید گویا که مسئله جبری را به کودکی خردسال داده باشید. هنگامی که برای نخستین بار شروع به بازی کردن عنوان The Witness کردم سردرگم بودم زیرا بازی توضیح خاصی در رابطه با ماجرای پیش رو نمیداد و در عین حال خلاقیت در طراحی محیط و زیبایی وصف ناشدنی آن همواره من را از خود بی خود میکرد و باعث میشد بدون توجه به معماها به گشت و گذار در محیط بپردازم. هر از گاهی به معمایی بر میخوردم و سعی در حل آن مینمودم، گاه این معماها بسیار راحت حل میشدند و گاهی با معماهایی رو به رو میشدم که به هیچ عنوان نمیدانستم چگونه میتوان آنها را حل نمود به همین خاطر مجبور بودم تا به گشتن ادامه دهم و معمای پایهای را که راه حل کردن آن معمای سخت را به من آموزش میداد، پیدا کنم.
داستان بازی در اصل یک معما میباشد. شما ابتدا در یک زیر زمین تاریک چشمان خود را باز میکنید و به بازی کردن میپردازید؛ هنگامی که از آن زیر زمین خارج شدید وارد سرزمینی خالی از سکنه میشوید. همه جا مملول از ساختههای دست بشر است اما هیچ انسان زندهای را نمیتوانید بیابید؛ با این حال هر از چند گاهی با اشخاصی سنگی رو به رو میشوید گه گویا به عذاب الهی دچار شدهاند و به سنگ تبدیل شدهاند. عنوان The Witness از روایت داستانی بهره نمیبرد و همواره شما را وادار میکند تا برای خود خط داستانی خاصی را تصور کنید و این خط داستانی با ورود به بخشهای مختلف بازی ممکن است کاملا تغییر کند.
اگر تصاویر و ویدیوهای منتشر شده از بازی The Witness را مشاهده کرده باشید حتما میدانید که با یک عنوان غنی و شگفت انگیز از لحاظ گرافیکی رو به رو هستید. در حالی که بیشتر بازیهای امروزی در محیطهایی با جلوههای بصری تیره به وقوع میپیوندند بازی The Witness تمام این قوانین خود ساخته را پشت پا گذاشته و با خلق محیطی رنگارنگ سعی در جذب مخاطب دارد. از همان ابتدای ورود به سرزمین بازی با درختان و بوتههای گل بسیار زیبا رو به رو میشوید که همواره شما را مجذوب خود میکنند. طراحی بافت تمام مناظر، درختان، آب و هر چیز دیگری که در بازی میبینید به خوبی و به زیبایی هر چه تمامتر صورت گرفته است. آسمان بازی به معنای واقعی کلمه وصف ناشدنی است، رنگ آبی ملایم به همراه ابرهای موجود چهره خارق العادهای به آن داده است. تنوع مناطق موجود نیز بسیار خوب میباشد تا جایی که شما در بازی شاهد مناطق سر سبز و مناطق بیابانی در کنار هم هستید. همه چیز در این بازی از نظر طراحی گرافیکی به عالیترین شکل ممکن صورت گرفته است. با این حال هر از چند گاهی بازی دچار باگهای گرافیکی عجیبی میشد که با توجه به این که سازندگان بسیار تاکید بر بهینه بودن بازی میکردنند موضوع غیر معقولی به نظر میرسید. البته این ایرادات کوچک به هیچ عنوان باعث نمیشوند که از لذت تجربه بازی و زیباییهای بصری آن کاسته شود.
در قسمت صدا گذاری بازی سازان The Witness باز هم به خوب عمل کردهاند. صدای تمام عناصر به خوبی ساخته شده است و با تغییر محیط بازی این صداها نیز به خوبی به نسبت تغییر پیدا میکنند. با این حال این بازی نیز مانند بسیاری از بازیهای دیگر هم سبک از کمبود موسیقی رنج میبرد. درست است که در بازیهای معمایی به دلیل نیاز به تمرکز برای حل معماها موسیقی ممکن است حواس بازی باز را پرت کند اما بازی سازان میتوانستند با گذاشتن موسیقی پس زمینهای هرچند کوچک تجربه این عنوان را بیش از پیش لذت بخشتر کنند.
در کل میتوان گفت عنوان The Witness از طراحی هنری و فنی بسیار خوبی برخوردار است. گیمپلی بازی بسیار خوب و مناسب طراحی شده است و تقریبا هیچگاه بازی باز احساس کمبودی در آن نمیکند. معماهای موجود در بازی از تنوع خوبی برخوردارند و در اکثر مواقع بازی باز را به چالش میکشند. باید گفت اگر از طرفداران سبک ماجراجویی و معمایی هستید و یا به دنبال تجربهای زیبا و متفاوت در بازیهای ویدیویی میگردید، بازی The Witness همان چیزی است که شما میخواهید.
نقد از شایان محمدیان / وبسایت گیمفا