درون یک آسانسور بودم و سه متخاصم قرمز رنگ من را محاصره کرده و آماده شلیک کردن بودند؛ آماده بودم تا آنها را از پا در بیاورم؛ زمان آهسته شده بود، چند لحظهای فکر کردم و دشمن سمت چپم را با مشت زدم و اسلحهاش را گرفتم و با آن خودش و دشمن روبه رویی را کشتم، هنگامی که صورتم را به سمت دشمن سمت راستم برگرداندم متوجه شدم که تیر او تنها در چند سانتیمتری صورت من قرار داشت، کاری از دستم بر نمیآمد، مهم نبود چقدر زمان آهسته شده بود هر کاری هم که بکردم تنها سرعت گلوله را افزایش میداد و در پایان آن اتفاق کذایی افتاد. بله من کشته شده بودم و مجبور بودم دوباره با فشردن کلید (R) بازی را از ابتدای آن مرحله آغاز کنم.
داستان بازی بسیار جذاب و در عین حال پیچیده است. شما در اصل در نقش یک بازی باز هستید که به انجام یک بازی در حالت واقعیت مجازی از روی سرور یک شرکت سری میپردازید که این بازی هیچ داستانی را روایت نمیکند در عین حال هر مرحله دارای زمینههای داستانی (همان سناریوی سابق) متفاوتی است که در ابتدا یا به صورت گفت و گو متنی بین شما و دوستی که بازی را به شما معرفی کرده است و یا به صورت متنهایی در ابتدای مراحل روایت میشود. با این حال این متنها کاملا گویای داستان بازی نیستند و همیشه شما را به این فکر میاندازند که ماجرا در اصل چیست؟ چرا این افراد باید کشته شوند؟ چرا باید شخصیت ما این بازی را انجام دهد؟ و چراهای بسیاری که برای هر شخص جوابهای متفاوتی را در بر دارند. بازی سازان با این کار به شما این اجازه را میدهند تا قوه خیال پردازی خود را به کار بیندازید و تا انتهای بازی داستانی را برای خود در ذهنتان رقم بزنید.
جزئیات گرافیکی بازی زیاد نیستند. شما در بازی به جز چند رنگ سیاه، سفید، قرمز و در برخی مواقع زرد و آبی کم رنک رنگهای دیگری را مشاهده نمیکنید اما به لطف استفاده از همین تعداد رنگ محدود در جای درست بازی از لحاظ گرافیک هنری قابل تحسین میباشد. طراحی بافتها در بازی بسیار خوب صورت گرفته است به طوری که با دقت در آنها متوجه میشوید که چیزی از بازیهای بزرگ کم ندارند. مهمترین و شاید زیبا ترین طراحی گرافیکی بازی، طراحی دشمنان میباشد. افرادی که کاملا شبیه هم هستند و از کیریستالهای قرمز رنگ درست شدهاند که با از بین بردنشان، آنها شکسته شده و به هزاران تکه تقسیم میشوند. محیطهای طراحی شده در بازی هم نسبتا شلوغ و پر جزئیات میباشند البته استفاده از رنگهای یکنواخت در طراحی آنها با دیوارها باعث میشود که شما به آنها کمتر توجه کنید و بیشتر بر روی کشتن دشمنانتان متمرکز شوید که این موضوع با توجه به گیمپلی بازی بسیار مهم میباشد. با این حال میتوان بخش گرافیکی بازی را یکی از زیباترین و متفاوتترین قسمتهای بازی به شمار آورد که به طور حتم در ذهن تمام بازی بازان باقی خواهد ماند.
در قسمت صدا گذاری بازی سازان کار خاصی را انجام ندادهاند و این قسمت در کل به چند صدای شکستن دشمنان شیشهای، صدای شلیک اسلحه و آماده شدن برای شلیک بعدی، صدای وزوز الکتریکی در پس زمینه بازی و در نهایت گفتن عبارت Super Hot در انتهای هر مرحله خلاصه میشود. شاید اگر در بازی موسیقی زیبایی قرار داشت بازی کردن این عنوان حتی از این هم جذابتر میشد. اما همواره به دلیل نبود موسیقی سکوت خاصی در مراحل بازی حکم فرماست که حتی کشته شدن دشمنان هم این سکوت را در هم نمیشکند.
در نهایت میتوان گفت بازی SuperHot یک عنوان بسیار زیبا و متفاوت است که اگر بدون انتظار خاصی به انجام آن بپردازید به یک شاهکار برای شما تبدیل خواهد شد. این بازی از گیمپلی زیبا و درگیر کنندهای برخوردار است که میتواند شما را ساعتها مجذوب خود کند و فکر شما را همواره برای پایان مراحل درگیر کند. اگر به دنبال یک بازی ارزان قیمت و متفاوت هستید تا شما را برای مدتی سرگرم خود کند و ارزش وقتی را که برای آن میگذارید داشته باشد بازی SuperHot همانی است که میخواهید.
نقد از شایان محمدیان / وبسایت گیمفا